سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند آن است که اندازه خود را بشناسد و در نادانی آدمی همین بس که اندازه خود را نشناسد [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :28
کل بازدید :92719
تعداد کل یاداشته ها : 54
103/1/9
9:28 ع

عالم عشق آموز

عکس  

گل تقدیم شمایادی از پیر فرهنگ زنجان جناب آقای حاج محمد زهیری(طاب ثراه)گل تقدیم شما

 

 

شیخ ما گفت این حقیقت از کمال            نیست دنیا جز خدا خواب و خیال

(خادم )

 

مدخل

 

 

جستجوی بی پایان برای کشف حقایق عالم هستی در حیات خاکی بشر عمدتا از روزی آغاز شد که انسان توانست در سایه ی پیشرفت و تدبیر جمعی عقلای قوم،اندکی ازرنج و مشقت های تدارک نیازاولیه خویش رهایی یابد وبطور نسبی از آن فراغت حاصل کند.بگونه ای که تحت تاثیرجاذبه های درون وبیرون وبنا به دعوت منادیان ایمان وسلوک ازخواب غفلت بیدار شد ودرخود آن توان را یافت که قدری ازعادت های زندگی وروزمرگی آن  فاصله بگیرد وهدفهای برتر ووالاتری را دنبال کند که بیشتربا اهداف خلقت نیز موافق است،وآن عبارت ازتلاش وکوشش خستگی ناپذیراو برای عبور ونفوذ به عالم بالا وباطن هستی می باشد:

 

صد چوتوعالم نهان دراندرون       گر شوی عاشق یقین بینی ظنون

(خادم)

این دو رویه دیدن هستی واینکه جهان درواقعیت امردارای ظاهری وباطنی است البته ازگذشته های دوردرادیان ومذاهب ابتدایی وقدیم وفلسفه های باستان نیز یافت می شده است.اما میل به معرفت وشوق شناخت حقیقت انسانهای بزرگی رابرآن داشته بود که ازنخستین مرحله حرکت به سوی کمال ووحدت ناب با تکیه نکردن بر استدلال صرف ویافته های حسی وتجربی خویش،وقاعدتا بیشتر ازطریق سلوک ذوقی ومکاشفات درونی باکمک استادی راه دان ودرپرتوهدایت های او پله پله با تحمل سختی های طاقت سوزجهاد اکبر ومجاهده ی با نفس این مسیر طولانی را طی کنند.

همین حرکت وسیر ازجهان ظاهربه سوی جهان باطن وکشف حقایق عالم وجود که ره توشه ی آن نزد بزرگان این نوع معارف قدسی همانا محبت حضرت حق ومخلوقات زیبای اووهمچنین یکسان دیدن ویکسو نگریستن است بعدها موجب پیدایش وایجاد روش وطریقه ای شد که ازآن درمیان اقوام وملل مختلف دنیا به طورعموم به عنوان عرفان یا ساحت عمیق وباطنی ادیان نام می برند.از این روعرفان راهی برای خوب وحقیقی زندگی کردن انسان به دورازهرگونه غوطه وری درمنجلاب هوای نفسانی وخیالات باطل است که درآن فرد تلاش می کند تابرای رسیدن به قرب ووحدت خداوند نوعی دوستی وهمراهی شخصی نیز با اوداشته باشد که درآن عمدتا بوسیله ی ارتباط عاشقانه ومحبت آمیزواجد خصوصیات وصفاتی باشد که خداوند دارد.بدین ترتیب می توان پذیرفت که عرفان وتصوف خصوصا ازگونه ی اسلامی واکمل آن برتوحید ناب وانسان کامل که واسطه ی فیض وجود است ،استوارمی باشد ودربخش اصلی وکارسازآن یعنی عرفان عملی درواقع می کوشد تاانسان را ازطریق تعلیمات باطنی ومعنوی خویش که مبتنی برعبودیت ومحبت الهی است درنهایت امربه معرفت شهودی و وصال دوست نایل آورد:

 

زندگانی نتوان گفت حیاتی که مراست      زنده آن است که بادوست وصالی دارد

(سعدی)

 

ازاین بیان معلوم می شود که خداوند انسان رابرای شناخت،خلق کرده است واوباید دردرجه ی اول راه شریعت را انتخاب کند تا درظل حمایت وهدایت اولیای خدا اهل طریقت شود وبه حقیقت برسد.

 

 

 

رسالت جاوید

 

 

 

شاید در روزگار حاضر بر کسی پوشیده نباشد که لحظه لحظه ی حیات عالمان دین ومشایخ بزرگ عرفان درادای وظیفه ورسالتی می گذرد که خداوند برانجام صحیح آن ازآنها تعهد گرفته است تا آنان درطول حیات خاکی ومعنوی خویش مرزبانانی دل آگاه ودردآشنا وبواقع رسول هدایت باشند ودرمسیر خودسازی وراه یابی دیگران، پیوسته ازمرزهای عقاید حقه ی دینی ومعارف اصیل ائمه ی معصومین پاسداری کنند چراکه دراساس عارف حقیقی همان شیعه حقیقی است وشیعه حقیقی همان عارف حقیقی بگونه ای که «شیعه اسرار انبیا واولیا را به حسب ظاهر وشریعت حفظ کرده وصوفیه وعارفان اسراررا به حسب باطن حمل ونقل نموده اند.» البته ناگفته پیداست که دراین راه پرنشیب وفراز چه جفاها واهانتهای انسانیت کش راکه تحمل نمی کنند وچه مصیبت های جانسوزکه ازحیث حقیقت گویی برسرآنها فرود نمی آید ولی آنان براثرداشتن روحی بلند وایمانی سرشار ازیقین درواقع براوامر خداوند استقامت وپایداری می کنند بطوریکه حاضرمی شوند دراین راه آسایش وحتی تمام هستی خود رافدا نمایندتا حق برزمین نخورد وباربردوش گرفته نوسط آنان سالم به سرمنزل مقصود برسد.آری این آزاد مردان دشت جنون، وارثان صالح وعاشقی بوده وهستند که ازمیراث بزرگ معنوی که به عنوان ودیعه وامانت الهی به آنان سپرده شده باتمام وجودحفاظت وصیانت می کنند.

 

بذل جاه ومال وترک  نام و ننگ      در طریق عشق  اول  منزلست

(سعدی)

 

 

 

ولادت وسکونت

 

 

جناب حاج محمد زهیری درسال 1301 شمسی درخانواده ای اهل علم ودین درشهر زنجان چشم به جهان خاکی گشود.پدرش مرحوم حاج ملاحیدرزهیری که درکسوت روحانیت اصیل زیست می کرد،بخشی ازهزینه های زندگی خود را به پیروی ازامامان معصوم وعلمای سلف ازطریق انجام کارهای مربوط به کشاورزی وباغداری تامین می نمود وچون به دین مبین اسلام ودستورهای انسان سازآن اعتقاد قلبی داشت هنگام تولداین نوزاد پرتلاطم وباهوش اسم اورا به نام نامی پیامبرعظیم الشان محمد برگزید تا ازابتدا عشق رسول خدا(ص)وعلی (ع)وسایر پیشوایان معصوم دردل او جایگزین گردد.بدین ترتیب اونشو نمای خود رادرخانه ای روحانی آکنده ازعطر معنویت وراستی شروع کردودردامان پاک مادری مهربان وآزموده وپدری سختکوش وصاحب فضایل اخلاقی پرورش یافت.برکت این مولود مبارک البته بعدها بیشتر آشکار شد چنانکه درطول زمان،پرتوانوارربانی وجودش درخشیدن گرفت به قسمی که با عنایت حق تعالی مجالس عارفانه ی روندگان طریق کوی دوست را برای سالهای متمادی نوربخشی وهدایت کرد.

 

 

 

شوق تحصیل

 

 

به نظرمیرسدتحصیل علوم دینی وشوق روزافزون به آن دروجود مبارک ایشان ازهمان دوران کودکی درمحضرپدر بزرگوارش شکل آغاز به خودگرفته باشد.اما پس ازدروس ابتدایی وآشکارشدن هوش سرشار وحافظه ی قوی وی با توجه به کثرت کارهای محوله ازسوی پدر وهمچنین اعمال بعضی محدودیتهای تحصیلی از طرف حاکمان وقت درآن روزگار،موقتا دست از ادامه ی درس می کشد ومدتی بعد بر اثر اشتیاق فراوان به ادامه تحصیل دانش وکسب معارف رنج سفر برخود می بندد وبه حضوربسیاری ازاساتید هم عصر خود جهت خوشه چینی ازخرمن علم ومعرفت آنهاشرفیاب می شود والبته ازمحضر علم واخلاق آنها نیز به قدرلازم بهره می برد بگونه ای که دراین جستجوی ممتد درشهرهای متعدد ایران وکشورهای اسلامی همجوارخصوصا شهرهای مقدس مشهد وعتبات عالیات ومکه ی مکرمه ومدینه ی منوره دائم درحال رفت وآمد بوده است.که بعنوان نمونه می توان به دیدارایشان با حضرت آیت العظمی میلانی درمشهد،علامه طباطبایی درقم،آیت الله حاج سیدرضا موسوی زنجانی وبرادربزرگوارش آیت الله حاج سیدابوالفضل موسوی زنجانی در تهران وزنجان وحضرت آیت العظمی اقا سید ابوالحسن اصفهانی وآیت الله کاشف الغطا وآیت الله شیخ عبدالکریم زنجانی درعراق وسایرین اشاره کرد.

 

 

صید جان

 

 

اوکه ازشروع سیرآفاقی وانفسی خود شوروشوق خاصی نسبت به اهل علم ومعرفت نشان می داد وپیوسته عشق وارادت خالصانه ی خودرا به پای امامان معصوم واهل بیت عصمت وطهارت نثارمی کرد،بنا به نقل قول مستقیم خود آن مرحوم ظاهرا دریکی ازسالهای ایام جوانی بود که چشم دلش به نورمبارک امام سوم شیعیان حسین بن علی (ع)روشن شد وازآن پس ربوده ی حقیقی آن حضرت وشهیدان جاویدان کربلا گشت ودرقالب هئیت های مذهبی وسینه زنی های مساجد وتکایای آن زمان صادقانه وبدون عجب وریا حضورفعال پیداکرد بطوریکه براثرهمان ارادتمندی،همه ساله دردهه ایام ماه محرم ودرشب عاشورای حسینی مراسم سوگواری ومرثیه خوانی برگزار می شودتا شیعیان راستین ازآن امام همام درس عشق وجانبازی بیاموزند وانشاءالله درطول سال این مشق ایثار وازخود گذشتگی سرلوحه آنان برای عمل صالح که بنا به فرمایش امام صادق(ع)همان معرفت ائمه ا ست،قرارگیرد.همچنین است هرساله به پاداشتن مراسم سوگواری درایام به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)درخانه ی ایشان که درنزد اهل معرفت ازاین سیده ی دوعالم بعنوان مظهرنفس کلی خلقت یاد می شود.

 

 

درخدمت اساتید

 

 

باری درمسیر این جستجوی بی انتها وبرای تکمیل دانش معنوی والبته درسایه ی عنایت های حق متعال وآستانه ی مقدس حضرات معصوم ودرواقع به علت یک تحول روحی عمیق دل ازظواهر ناپایدار اموربرکند ودست به یک هجرت الی االله دیگرزد.اما این بار متفاوت ازسفرهای قبلی درهرشهرودیار دل بی قرارش جز به دیدارعارفان کامل رضا نداد تااینکه درسال 1332ه.ش توسط یکی ازآشنایان خویش به نام حاج رمضان اسکندریون با یکی ازمردان بزرگ علم وعرفان یعنی مرحوم حاج میرزا عبدالحسین ذوالریاستین درطریقت ملقب به مونسعلیشاه آشنا شد بگونه ای که شیفته ی آن عارف وارسته وسوخته جان گردید وتحت توجهات معنوی وراهنمایی مشفقانه ی آن استاد کامل مراحلی ازسیروسلوک الهی راباموفقیت تمام طی کرد.اما طولی نکشید که دست تقدیرایشانرا ازاین عارف ربانی جدا ساخت والبته حضرت مونس پیش ازترک این جهان فانی با اشارات باطنی خود ادامه ی این طریق منتهی به خدا رابا صداقت تمام به جانشین منصوص خویش یعنی حضرت دکترجواد نوربخش درطریقت ملقب به نورعلیشاه کرمانی که حقیقت نوردراو به شکل کامل متجلی بو دحواله داد واین استاد بی بدیل هم جوادانه برجان و دل این عارف شیدا-جناب حاج محمدزهیری -که همه قبیله ی او ازعالمان دین بودند اخگر دیگری افکند بطوریکه زنگارهای باقیمانده ازدلش پاک وزمینه برای تابش نور حقیقت آماده گشت وبااین کاردوصدچندان برمفتونی وارادت پیشین اوهمراه با بصیرت،معرفت ومجاهدت بیشتر نسبت به فیض بری ازاین گوهریکتای وجود افزوده شدوازاین رهگذر به درجات والایی ازمشاهدات ملکوتی ومقامات بالای عرفانی رسید.چنانکه بعدها خودازجمله ی پیروان راستین وقرب نشینان آن مرد خداگردید وتاآخرعمرخاکی خود درنهایت تسلیم وارادت برسراین پیمان علیرغم بی مهری های روزگاروفادارماند.چراکه معتقد بود آنچه درطریق عشق وراستی برآدمی پیش می آید درواقع خواست وجلوه ی معشوق است والبته جزاحساس لذت وخرسندی به آنها چیز دیگری نمی دهد.

 

 

 

برکرانه اخلاق عارفان

 

 

پرداختن به سوانح زندگی و شرح احوال بزرگ مردی که حقیقتا حیاتی ماندگارتر از پیمانه ی عمر خود داشت البته کار آسانی نیست خاصه اینکه در این روزگار غفلت خیزمی توان او را از ستارگان فروزان آسمان علم و عرفان شیعی مذهب به حساب آورد که در مقام یک راهنما ی معنوی و آینه ای از حسن دوست، مدافع اهل بیت عصمت و طهارت بود و اصولا مبارزه در راه اندیشه و فکر را مردانه ترین نوع مبارزه می دانست. تجربه ای عمیق از احوال درونی و بیرونی انسان داشت. حق شناس و حق بین و در زمره ی اهل یقین و باورمند نسبت به راه حق و دینداری شهودی بشمارمی آمد. مردی رازیاب و رازشناس و در نبوت شناسی وولایت شناسی دستی قوی داشت.نقاد خویشتن بود و اهل محاسبه و یاد معاد البته باامید به رحمت و کرم باری دل او را به تمامی مشغول ساخته بود. درد دینداری و قرآن مداری اوبه وضوح توجه هر انسان آگاه را بخود جلب می کرد. رها شده از شکم و آزاد شده از شهوت و آز بود و همواره درد هدایت و راهنمایی صحیح مردم را بر هر چیز دیگر ترجیح می داد و در این راه پیوسته خویشتن را محتاج خدا می دید. البته همت گماشتن بر تربیت طالبان علم و معنویت نیز از صفات ممتاز این عارف جلیل القدر بود. از ستایش مداحان و ستایشگران دور و نزدیک سخت ببزاری می جست. شبهه شناسی قدرتمند بود که شبهه ستیزی او نیز بر قدر و ارزش کار می افزود. در همه حال سراغ دانشهای نافع و سودمند رامی گرفت و سخنانش محکم و استوار و سکوتش متفکرانه و از جنس خاموشی عارفانه  بود. در مقابل ناملایمات روزگار ستم پیشه تا آنجا که شریعت و اخلاق اسلامی اجازه می داد صبر و شکیبایی به خرج می داد. انفاق پیشه ی او و از بخشش مال ابایی نداشت. همدردی و همگامی قلبی و عملی با مردم خوب و نجیب شهر زنجان که برخاسته از اوج معنویت آن جناب و فرهنگ دوستی شهرما ن بود بر برکات و حسنات او بیش از پیش می افزود. و بالاخره به نظر راقم این سطور مهمتر و بالاتر از همه وفاداری قابل تحسین و به یاد ماندنی او بر اوامر حق و استاد خود در همه ی مراحل زندگی این جهانی بود و این حکایت بواقع داستان شورانگیز آن عاشق صادقی است که تا وقت حرکت از این جهان خاکی لحظه ای دست از تلاش و کوشش در راه رسیدن به مراد محبوب نکشید.

 

 

در نور یار صورت  خوبان همی  نمود      دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست

(مولوی)

 

در آفاق شعر

 

 

شعرهای عرفانی وصوفیانه که مضمون های بسیارعالی وسازنده دارد درنزد ایشان ازمنزلتی خاص برخوردار بود وحقا اوعلاوه برتخصص درفقه اکبر وتصوف وحل مسائل غامض عرفانی وتفسیرآفاقی وانفسی قرآن،درعرصه ی شعروادب نیز دستی ویژه داشت بطوریکه ازوی اشعارزیادی به یادگار مانده که اکثرآنها درحالات خاص باتخلص مذنب و زهیری درعشق ومحبت علی(ع)واولیای حق ودرمراثی اهل بیت خصوصا امام سوم شیعیان وواقعه ی کربلا سروده شده است.امید می رود درآینده صاحبدلی برنشر وچاپ آن همت بگمارد تا مورد استفاده همگان قرارگیرد.دراینجا به مناسبت موضوع این مکتوب به دو نمونه ازآن اشعار که ازسروده های ایام قبل است اشاره می کنیم.

 

 

 

نمونه اول:

 

دلدار ودلی   بر  همه  عالم  امکان         مائیم بره مانده چنین بی دل  وبی جان

دل کل توراهست چوخال رخ جانان      دلها همه   خون پیش دل لطف   لطیفت

هرچند که ما مجرم وشرمنده عشقیم

چون حلقه کج بردر  بخشنده عشقیم

 

نمونه دوم:

 

ناصر  بالذات حسین  بی  معین           مالک ملک  و شه و دنیا  ودین

بیند اگر حال تورا  این    چنین             چاره   کند شاه   ز  من  لالای

تشنه علی اصغر من لای لای

تشنه  علی اصغر من لای لای

 

 

غروب ستاره

 

 

جناب حاج محمد زهیری پس ازسالها کوشش وتلاش خستگی ناپذیردرعرصه ترویج شریعت مصطفوی وطریقت مرتضوی وبعد ازسالها سیروسلوک عاشقانه عاقبت در16 شهریورسال87 براثربیماری ناشی ازکهولت درسن هشتادوشش سالگی هنگامی که گوش دلش ندای ملکوتی اذان ظهررامی شنید مرغ روحش پرکشیدن آغاز کردوبه لقاء ودیدار محبوب خویش که ازهمه بیشتراورادوست می داشت،شتافت وپیکر مطهرش پس ازتشییعی باشکوه بردوش شیفتگانش درقبرستان پایین شهرزنجان درکنار قبرمادرش مدفون گردید.

 

 روحش شاد،یادش گرامی وراهش پررهروباد