سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :33
کل بازدید :93612
تعداد کل یاداشته ها : 54
103/2/7
5:10 ص

درباب معرفی وشناخت قرآن

 

                                                                                  نوشته:پروفسورتامارا سون[1]

مدخل                                                               

 

قرآن کتاب مُتبرّک ومقدس دین اسلام است.واژه مبارک قرآن درلغت به معنای قرائت یا خواندن وفهمیدن می باشد؛واین کلمه بازتاب باورقلبی مسلمانان به این حقیقت است که کتاب مذکوررا کلام خداوند می دانند،نه این که پیامبرازنزد خویش آن را آورده وبه مردم عرضه کرده باشد.اگرچه نزول قرآن به قرن اول هجری بازگشت پیدا می کند ،اما اعتقاد راسخ مسلمین برآن است که حقیقت قرآن ابدی ودرظرف زمان محدود نمی شود چرا که کلام باری تعالی رنگ کهنگی نمی پذیرد؛ این کتاب درطول اوقات مختلف، کلمه به کلمه به زبان عربی فصیح برقلب آخرین پیامبرخدا(ص) نازل شده است. پاره ای ازمسلمانان خصوصا" درمیان اهل سنت براین عقیده پای فشرده اند که قرآن مانند خداوند غیرمخلوق است ودرواقع اوست که تکلم می کند؛ بدین لحاظ عالم لحظه به لحظه آکنده ازعطروجود وطنین صدای خداوقرآن است.قرآن چنین استدلال می کند که کلماتش انعکاس وحی الهی است که دریکی ازسوره های قرآن به آن اشاره و درواقع همان لوح محفوظ نامیده می شود.«بل هوقرآن مجید فی لوح محفوظ»(85/21،22) این تجویزبرای تفسیرواژه قرآن به معنی «قرائت» مربوط به حضرت محمد(ص) است که سواد خواندن ونوشتن نداشت واُمّی بود. (2/62 :157/7) اما اوهمان فردی است که پیام حضرت حق را آن گونه که برقلب مبارکش فرود می آمد به دیگران تلاوت وقرائت می نمود.(26/194) ازنگاهی دیگر، قرآن به حضرت جبرئیل برمی گردد «کسی که [وحی] را به فرمان خداوند به قلب تومی فرستد.»(2/97) . درمقام نتیجه گیری باید گفت که جبرئیل دراصل واسطه ای بود که حضرت محمد(ص) ازطریق وی، وحی خداوندی را دریافت می کرد.

درتاریخ اسلام حدود هفتاد سال طول کشید تا لفظ قرآن به معنای خاص(قرائت) مورد استفاده عموم قرارگیرد،اما معمولا" این نوع تلقی ازقرآن به وحی کردن استناد داده می شود.قرآن به آیات خودش استناد می جوید همان گونه که کتاب تورات وانجیل چنین کاری را انجام دادند وبه آسانی عنوان کتاب یا «الکتاب» را برآن نهادند؛واژه ای که صدها سال است وحی الهی را درقالب آن ضبط وتدوین کرده اند.برای همین منظورمسلمانان هم غالبا" قرآن را به عوض قرائت، به نام «کتاب» آورده اند. درجامعه مسلمین کلمه قرآن را با پسوند«الکریم»ویا«المجید» نیزمورد استعمال قرارمی دهند والبته با نسبت های دیگرعناوین دیگری هم برآن افزوده اند.

مسلمان ها همه ساله آغازنزول وحی را دردهه آخررمضان (ماه روزه) به نام شب قدر«لیلة القدر» گرامی می دارند.آن شب درمنطق وحی قرآنی به حدّی مهم ودارای اهمیت است که صریحا" «این شب را بهترازهزارماه دانسته است.»(97/4)

برای مسلمانان حیثیت ومقام الهی قرآن،آن قدرمُبرَهن ودارای مقام والایی است که به واسطه این طهارت وخلوص، آنها تنها کسانی هستند که می توانند به ساحت معنوی این کتاب راه بیابند وآن را احساس ولمس بکنند. درواقع معجزه اسلام همان است وغیرازمحمد (ص) احدی به آنجا نرسیده وبدان مرتبه دست نیافته است.قرآن به ما می گوید که وقتی بعضی ازمردم ازمحمد رسول خدا(ص) سؤال می کردند وهمانند امت های پیشین برای اثبات نبوت، معجزه طلب می نمودند،ایشان قوم خویش را به کتاب آسمانی قرآن ارجاع واحاله می فرمودند.عظمت وزیبایی لسان قرآن غیرقابل باوروفراسوی مقایسه وقیاس است وحقا" نمی توان ازروی تقلید نظیری برای آن آورد.(این باوردرکتاب های دینی به نام اعجازالقرآن خوانده شده است.) درحالی که درنزد مسیحیان، خودِ زندگی حضرت عیسی(ع) به صورت اعجازمطرح وبنای مسیحیت برپایه ی آن ریخته شده است.ولی دردین مبین اسلام، کتاب آسمانی قرآن اساس ومایه اصلی حیات وسرزنده بودن است واین ترکیب، هسته مرکزی مناسک واعمال،آموزه ها وقانون اسلامی را تشکیل می دهد.   

   

 

ساختارمتن قرآن

 

 

قرآن متشکل از114 فصل است که دراصطلاح به آن سوره می گویند وجمعش سُوَرمی باشد.

سخنان ومطالب نظم یافته درهرفصل آیه نام دارد که جمع آن آیات است.تعداد آیات درسوره های قرآن بین 7 الی 287 آیه می باشد.نخستین سوره خیلی کوتاه است،اما مابقی سوره ها تقریبا" درسیرنزولی نظم خود را دارند ،ازبلندترین سوره تا کوتاه ترین آنها که می توان گفت به ترتیب زمان نزول وحی می باشند.

ترتیب زمانی هرکدام ازسوره ها برپایه براهین وشواهد باطنی وادبیات سنتی اعراب وبراساس اوضاع وشرایط وحی، حالت انتظام وتوقیفی به خود گرفته است.(اسباب النزول). اگرچه همه عالمان وقرآن پژوهان درترتیب آیات سوره های قرآن برحسب زمانِ نزول، اتفاق نظرندارند اما توافق کلی براین است که تقریبا" نود سوره ازقرآن درطول زندگی حضرت محمد(ص) وسایرهمراهانشان درمکه به رسول خدا ابلاغ شده بود وباقیمانده سوره ها بعد ازهجرت پیامبربه شهرمدینه ابلاغ گردیده است.این مسئله باعث شده که مسلمانان اغلب اوقات نمی توانند تشخیص دهند که کدام یک ازآیات مکیّ است وکدامیک ازآنها مدنی. خصوصیات شایع سورمکی غالبا" درکوتاهی آیات وسوره ها، شوروحرارت درتعبیر، شدت لحن،دعوت عمومی به سوی یکتاپرستی مانند شناخت بیش ترجلال،قدرت،رحمت وعدالت حضرت باری وبه همین منوال نیازبه متابعت ازاسلام دراین که خواست خداوند برانجام صحیح دستورات، اعطای پاداش بزرگ درآخرت واجتناب ازکیفرالهی قابل شناسایی است.خصوصیات شایع سورمدنی را می توان درطولانی بودن بسیاری ازسوره ها (ازاین روآنها را درآغازکتاب قرارداده اند) شکل یکنواخت داشتن، پرداختن به احکام عملی دین هم چون ازدواج وارث ومیراث دانست.

هرسوره ازقرآن نامی دارد.مانند سوره فاتحه،النساء وسوره توبه. ظاهرا" این اسم ها پس ازجمع آوری قرآن ودرشکل تقدیس یافته ی آن به سوره ها داده شده است که برگرفته ازمنابع معتبروبراساس کثرت موضوع پرداخته شده درهرسوره ،آن نام بدان اختصاص یافته است.

همه سوره های قرآن به جزسوره ی توبه با بسم الله الرحمان الرحیم شروع می شود. بیست ونه سوره ازقرآن با حروف مقطعه که خود تشکیل شده ازهمین حروف زبان عربی است ومعنای آنها نیزچندان آشکارنیست، آغازمی گردد.پاره ای ازاهل تحقیق برآنند که این حروف دربرگیرنده عناصرومسائلی است که درآن سوره بیش ترازهمه مورد توجه قرارگرفته است.برخی دیگربراین عقیده اند که درواقع ساختارسوره ها ازهمین حروف، ترکیب وتشکیل شده است وچیزی بیش ازاین نیست. بعضی ازبزرگان فن نیزبراین باوراستناد جُسته اند که حروف مقطعه درحقیقت، معانی رمزی ومعنوی دارند. به نظرمی رسد هرآن چه که ازآوردن آنها مقصود باشد، درنهایت این کتاب متشکل ازهمین حروف وبخش هایی ازآن به وسیله حروف مُقطعه شکلِ آغازبه خود گرفته است.

 

 

 

 ندا و سامعان

 

قرآن اغلب اوقات درمقام اول شخص سخن می گوید («من» یا «ما» که به جای هم مورد استفاده قرارمی گیرد.)،این امرنشان می دهد که آن صدای وحی الهی یا خداوند است.برای مثال،آیات مربوط به نخستین شب نزول آیات (لیلة القدر) می باشد که درصفحات قبل به آن اشاره شد، قرآن می فرماید:انا انزلناه فی لیلة القدر(2/97) ما آن (قرآن) را درشب قدرفروفرستادیم.

دراین گونه نداها ،قرآن به کرّات نشانه های خود را به محمد بازمی نمایاند واورا به امر«قل» یا «بگو» تعلیم می دهد تا پیامبرهم مردم را به چیزهای یقین آوردعوت کند،گاهی اوقات نیزدرمقام پاسخ گویی به مسئله های ویژه آن برمی آید. برای نمونه، وقتی که مردم درنقش حضرت محمد(ص) به عنوان نبیِّ خدا دچارشک وسردرگمی بودند،قرآن اورا چنین راهنمایی کرد:قل یا ایها الناس انما أنا لکم نذیرمبین- فالذین آمنوا وعملواالصالحات لهم مغفرة ورزق کریم.(22/49و50 ) بگو:ای مردم،جزاین نیست که من برای شما بیم دهنده ای آشکارم. پس آنان که ایمان آورده اند وکارهای شایسته کرده اند، آمرزش وروزیِِ ارجمندی دارند.

قرآن هم چنین نصیحت وموعظه محمد(ص) را به عنوان نمونه ی دیگریاد می کند . وقتی که مردم اورا متهم به شاعری می کردند و یا اورا هم ردیف فال گوها می شمردند،قرآن می فرماید:ام یقولون افترئه قل إن افتریته فعلی اجرامی أنا بری مما تجرمون(11/35) یا می گویند:او آن را دروغ بافته است ؛ بگو اگرآن را دروغ بافته باشم ، گناه من به گردن خود من است ؛ ومن ازگناهی که شما می کنید ، بیزارم. همین طورقرآن برای تشویق ودلگرمی بخشیدن به محمد(ص) ، خاصه وقتی که تلاش وکوشش او بیهوده به نظرمی آمد وازآنها احساس خستگی می کرد ، می فرماید: :الم نشرح لک صدرک- ووضعنا عنک وزرک (94/1-2) آیا به دلت گشایش ندادیم؟ وبارگران وسنگین را از(دوش) توبرنداشتیم؟  دربعضی مواقع دیگر، قرآن به طورمستقیم درباره حضرت محمد(ص) با مردم صحبت می کند.درباب مسائل مربوط به اصالت پیامش ، قرآن، امت را طرف خطاب قرارمی دهد ومی گوید:ما کذب الفواد ما رأی-افتمرونه علی ما یری(53/11-12) دل،آن چه می دید،دروغ نگفت.پس آیا شما با اودرآن چه می بیند،بگو- مگومی کنید؟

 سراسرقرآن کلمات خداوند است ،اما طنین خیلی ازآیات هم ازظرفیت درونی حضرت محمد(ص) برمی خیزد ودررابطه با امت اسلام یا با کلمات حضرت باری مواجهند ویا خداوند درمقام سوم شخص، باب سخن را با آنان می گشاید.شاهد مثال آنکه،خداوند می فرماید ما گفتیم:لا اکراه فی الدین قد تبیین الرشد من الغی فمن یکفربالطاغوت ویؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها والله سمیع علیم.(2/256) در(کار) دین هیچ اکراه نیست که رهیافت،ازگمراهی ،آشکاراست؛ پس،آنکه به طاغوت کفرورزد وبه خدا ایمان آورد،بی گمان به استوارترین دستاویز،چنگ زده است که هرگزگسستن ندارد وخداوند شنوای داناست.سامعان ازامت اسلام تصورکردند که پیام قرآن تنها برای اعراب قرن هفتم میلادی است،اگرچه حضرت محمد(ص) درآن جا زیست،ولی پیام پیامبرانه اش جاودانه شد وقانونش برای همه زمان ها ومکان ها ساری وجاری می باشد.؛ وشگفت ونادراین که دربین کتاب های مقدس آیین یکتاپرستی ،قرآن است که به نحو مساوی به مسئله زن ومرد توجه مبذول داشته وغالبا" هردو را به یک درجه، اعتبارو احتشام بخشیده است.برای نمونه خداوند درآیه ای به ما می فرماید که ای مردم شما هم می توانید دست به اعمالی بزنید که مورد بخشش واجرفراوان حضرت حق قرارگیرید هرچند زن ومرد باشید:

مردان وزنان مسلمان ومردان وزنان مؤمن

ومردان وزنان فرمانبردارومردان وزنان راست گفتار

ومردان وزنان شکیبا ومردان وزنان خاشع

ومردان وزنان بخشنده ومردان وزنان روزه دار

ومردان وزنان پاکدامن ومردان وزنانی که خداوند را بسیاریاد می کنند،خداوند برای آنان،بی گمان،آمرزش وپاداشی سترگ آماده کرده است.(33/35).

 



[1]   پروفسورتامارا سون   (Tamara Sonn)  ،استاد دین ومردم شناسی درکالج ویلیام ومری واقع درویلیام برگ،ویرجینیا ی ایالات متحده آمریکا است.خانم تامارا سون مدرک B.A   خود را دررشته فلسفه ازدانشگاه سانتا کلارا وM.A   را درهمان رشته ازدانشگاه تورنتودریافت کرد وهم چنین PhD   خویش را درزبان وتمدن های خاور نزدیک ازدانشگاه شیکاگو اخذ نموده است.ایشان صاحب دهها مقاله درباره مقوله مذهب و دفاع از حقانیت قرآن وهم چنین مؤلف کتاب "تاریخ مختصراسلام" می باشد که آن را درسال 2004 میلادی به رشته تحریردرآورده است.