سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :48
بازدید دیروز :38
کل بازدید :101680
تعداد کل یاداشته ها : 54
103/9/11
9:49 ع

با زبان دیدار

یادی از ایلخانی پور غمخوار

پرده ها را می شکافد آن لبیب

زانکه باشد صادق و خاص حبیب

می برد ره سوی دل سوی کمال

مرد میدان عالمی  نور  و  جمال

رفیقی بزرگوار و استوار در عرصه دین و معنویت برایم نقل می کرد که روزگاری پیش که به حکم ضرورت و تبعیت از نظام خانوادگی در شهر کرمانشاه رحل اقامت افکنده بودم و در آن زمان علاوه بر مطالعه کتابهای مربوط به حوزه دین گوشه چشمی هم به بعضی از آثار فیلسوفان و عارفان اسلامی داشتم یک روز حَسَب اتفاق در محل یک کتابفروشی نسبتا ناشناخته با شخصی آشنا شدم که ظاهرا از جایی دیگر به آن منطقه آمده بود و دنبال گمشده ای می گشت.ضمن دعوت همدیگربه یک گپ دوستانه در مکانی دل نشین تر با اشتیاق تمام مشغول صحبت شدیم و در آن ساعات خوش و خرم و البته زود گذرحرف ها و سؤالات زیادی رد و بدل شد که شاید همین پرسش و پاسخ های متقابل بود که بتدریج شرایطی فراهم آورد تا میان من و او نوعی دوستی پایدار و الفتی پابرجا بوجود آید. باری، مدتی ازاین رفاقت معرفت آموز و شوق افزا نگذشته بود که ایشان مجبورشد به قصد انجام عملی عبادی که از قبل آماده آن بود آنجا را ترک گوید و به دیارخویش بازگردد. اما درست یک روز مانده به رفتنش خدا خواسته دست به انجام کاری زد که دفترزندگی و کتاب سرنوشتم طوردیگری ورق و رقم خورد چرا که او نگاه نیاز و پگاه نمازم را روی یک حس آشنایی درونی و خدمت بی منت به چهره مردی با خدا گشود که اسمش پرویز بود و نام فامیلی اش ایلخانی پور. حقیقتش، درآن موقع خیلی دقیق نمی دانستم این فرد کیست و چه موقعیت و نسبتی با رفیقمان دارد.گرچه که از همان لحظات اول دیدارمان او را مردی صادق و با همت یافتم. قرائن نشان می داد آدمیست که طناب دل با متانتش به حلقه ای بالاتر از این عالم محکم و آویزان است.علیهذا آقای ایلخانی پور هم پس از پاره ای صحبت های معمول و غیرمعمول از ادامه ارتباط استقبال کردند و فقط جهت اطلاع گفتند :کسانی که پا و راهشان به هردلیل به نزد ما و خانه دوست باز می شود علی الاغلب تپش قلبی دارند وصدای طلبی. اهل دردند و طالب درمان . بنده هم متولد کرمانشاهم ولی ساکن اینجا نیستم .امروز هم که مرا در اینجا می بینید بیشتر به عنوان یک مهمان حضور پیدا کرده ام تا چیز دیگر.! انشاالله اگر شما به شهر تهران آمدید آنجا نیز در خدمت تان هستیم. هرچند بعد ها فهمیدم که حرفهای آن روزشان جدا" ازسر تواضع و فروتنی بوده است. النهایه آقای ایلخانی پوردرآنجا برسخنانشان این چنین افزودند: همچنانکه بر اهل دل روشن است خانه های ایمان درباطن امر فرقی با هم ندارند وپنجره و درب هایشان همگی از فضل و بذل رحمت خداوندی باز و افرادشان همه از مدد و فیض نور حضور بهره می گیرند و لامحاله تمام آنها بدنبال درمان درد و دستگیری از فقرا و دردمندان می باشند.

نمی دانم! درآن ایام با اینکه بیشتر اوقات در فکر گشودن گره های فلسفی ذهن خویش بودم و بسیارخوشحال از بررسی و غور در کتب حکمی و عرفانی؛ راستش ،حالا حالاها هم نمی خواستم دل درگرو محبوبی بسپارم و راه عاشقی و محبت ورزی پیشه کنم. به هرتقدیرحرف های صادقانه و امیدوارکننده آن مرد نیکو منش در دلم نشست و پس از مدتی کلنجار رفتن با خود دوباره به دیدار او شتافتم و جنابش را در محلی دیگر از نزدیک ملاقات نمودم.

آمده ام به عذر تو ای طرب و قرار جان

عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان

نیست بجز رضای تو قفل گشای عقل و دل

نیست بجز هوای تو قبله و افتخار جان

آدمی بود بسیار خونگرم و مهمان نواز و فوق العاده دلسوز و مهربان. صداقت و راست خو یی مثل باران از سر و روی او می بارید. بی سبب نبود که اسم صفت عرفانی او را صادق علی می گفتند. غمخوار دیگران بود و محنت کش مردمان. در پذیرایی هایش، ازظاهر و باطن مایه می گذاشت و در رساندن آدمی به سرمنزل مقصود قرار و آرام نداشت. بعدها دانستم که از جمله اشخاصی است که در مقام یک شیخ و سرپرست زحمات زیادی متحمل شده و تربیت یافته ی یکی ازاقطاب بزرگ سلسله نعمت اللهی یعنی آقای دکترجواد نوربخش(نورعلیشاه کرمانی) است و مراحل دشوار فتوت،محبت و صداقت را تحت ارشاد و راهنمایی های ایشان طی طریق نموده اند. یادم می آید قسمت اعظم فرمایشات آقای ایلخانی پور هنگام صحبت در آن سال ها حول محور اسلام و تسلیم شدن در برابر خداوند می چرخید که البته اثبات و شناخت کامل او را مقدم براین کارها می دانست. وجود و ظهور این همه اخلاق حسنه که شمه ای از آنها را در اینجا بازگو کردم برای من البته اهمیت و اعتباری خاص داشت ولی درواقع یک نکته اصلی و مهم ازجایی به بعد توجه و احترام مرا نسبت به او دو صد چندان نمود و آن چیزی نبود جزتقیّد کامل ایشان به شریعت مصطفوی و حفظ جایگاه آن دربین سایر اعمال و معارف دینی . بطوری که درهیچ حال و مقامی ذره ای تنبلی و کاهلی درانجام وظایف خطیر مربوط به دین از خود نشان نمی داد. یک مسلمان تمام عیار که جمع بین شریعت و معنویت کرده بود.آهسته و شمرده سخن می گفت و روندگان طریق را همیشه دعوت به رعایت دقیق احکام شریعت و آداب طریقت می نمود.

با کمال تأسف امروز پاره ای ازکسانی که به نحوی از شناخت و عرفان دم می زنند و به خیال خام خود پا دراین مسیر دیریاب و پر پیچ و خم نهاده اند بیش از همه نسبت به بنیان دین یعنی شریعت بی رغبت اند و در مواردی حتی آن را قید و بندی در مسیر وصول به کمال مقصود می دانند غافل از اینکه شریعت و طریقت دو بال پرواز برای رسیدن به قاف حقیقت و کعبه دلدارهستند و اندک غفلت از آنها می تواند آدمی را به انواع حلقه های نامعتبر و وادی های نوظهور و ویرانگری بکشاند که در صورت سقوط، دیگرخلاص و نجات یافتن از آن برای کمترکسی میسر و مقدور است.

باغ  که بی تو سبز شد دی بدهد سزای او

جان که جز از تو  زنده شد نیست وی از شمار جان

درانتها یاد آورمی شوم که از آقای ایلخانی پور(صادقعلی) رساله ای با عنوان «آیات ذکرذات حق تعالی درقرآن مجید » به یادگار مانده است که حاوی نکته های بدیع و استنباطاتی قریب از آیات مورد نظر قرآن در مورد اهمیت ذکر می باشد که سال 1380هجر ی شمسی توسط انتشارات یلدا قلم به چاپ رسیده است.

یاد آن عزیز دل آرام و صادق جان که چندی پیش درسن 95سالگی به دیدار محبوب رهسپار شد پیوسته گرامی باد.

 


93/5/20::: 8:17 ع
نظر()