اگرعرفان و تصوف را یکی از راههای تصفیه روح و پالایش آن از انواع آلودگی ها و اشتغالات دنیوی بدانیم که عمدتا هم از طریق تقواپیشگی و زهد ورزی راستین بعلاوه معرفت بدست می آید دراین صورت می توان گفت که با اتخاذ چنین روشی حُب ماسوی الله خرده خرده از دل بیرون می رود و تنها محبت خدا در آن جایگزین می گردد بطوریکه درنهایت وجود ناسوتی او نیز در هستی حق متعال محو و جزخدا کسی دیگر باقی نمی ماند.البته عرفان و تصوف از ابتدای زایش و پایش خویش دو پیام اصلی و اساسی برای انسانهای حق طلب دیروز و امروزداشته است که آداب و رسوم ایجاد شده فرع این دو پیام به حساب می آیند.پیام اول پیام روانی و قلبی است که به عارفان مسلمان می آموزد یکی گوی و یکی جوی و یکی بین باشند و برمبنای این توحید جز به وجود مطلق به چیزی دیگر اندیشه نورزند؛ و پیام دوم که درواقع به منزله ی نتیجه گیری ازپیام اول است جنبه اخلاقی و اجتماعی دارد و همه ی تلاش مسلمانان عارف مصروف آن است که در پرتو تعالیم بلند و سنت حسنه و سیره پیشوایان دینی ، اخلاق و عادات انسانی و مردمی را فرا بگیرند و دوست داشتن خلق خدا و خدمت و محبت به آنها را به پیروی و تأسی از شیوه حضرت پیامبررحمت(ص) وجهه ی همت خود قرار دهند.
هست عرفان راه خدمت وصل یار
نورجان می گوید آن را هوش دار
همانگونه که سیره نویسان آورده اند حضرت پیامبر(ص) درزندگی خاکی خویش بسیارساده ودرنهایت فروتنی مشی می کرد. پیش ازبعثت گاه وبیگاه به غارحرا می رفت و تفکر همراه با مراقبه را پیشه خود می ساخت و عاقبت هم مشیت خداوند و همین تفکرهای عمیق درطول سالهای متوالی بود که او را آماده ساخت تا در یکی از اوقات حساس وحی الهی را درک ودریافت کند.
با آنکه دردوران خود حکومت قدرتمند وبا اقتداری را تأسیس وسامان داده بود معهذا به دنیا توجهی نشان نمی داد. اغلب برمفرش و در مواقع ضروری نشستن برروی زمین را اختیارمی نمود. در اینکه بنده بود آن را مایه افتخار می دانست.پوشش پشمینه داشت.شیر گوسفندان را می دوشید.سوار بر مرکب می شد.درهنگام غذا خوردن با خادم خود همراهی می کرد.در موقع دست دادن فقیر و غنی نمی شناخت.دعوت دیگران را رد نمی کرد حتی اگرآن دعوت به یک حبه خرما بود. نرم خوی و جوانمرد و خنده رو بود. پیوسته حالت تبسم داشت ولی با صدای بلند نمی خندید.
داشت او خلقی عظیم از رب خویش
غرق دروحدت که جانش جمله بیش
در غزوه اُحد درباره کسانی که صورتش را زخمی کرده و دندانش را شکسته بودند، فقط با این عبارت دعا کرد که «پروردگارا! قوم مرا هدایت کن، زیرا که اینان نمی دانند.» به کسانی که از وی خواستند تا نفرین کند گفت:«من نفرین کننده نیستم، بشارت دهنده و رحمت عالمیان هستم.» بسیاربخشنده بود،همیشه صدقه می داد ،از فقرا نمی هراسید، ترجیح می داد که غذای هر روز را در همان روز بیابد و دعایش این بود:« پروردگارا، به آل محمد روزبه روز روزی برسان.»
به اصحاب خود می گفت که فریب دنیا را نخورند و به آنان اندرز می داد که با نماز نافله، صبر و توکل،کسب حلال و ذکر، خود را به خدا نزدیک کنند.به تصفیه دل بسیاراهمیت می داد.دریکی از احادیث خود می گوید:«تقوی فقط اینجاست، تقوی فقط اینجاست.تقوی فقط اینجاست» و به قلب خود اشاره می کند. درحدیث دیگرمی گوید:«زنهار، در بدن انسان گوشت پاره ای هست که اگر آن اصلاح شود ،همه ی بدن اصلاح می شود .زنهار که آن قلب است» و با این بیان معلوم کرده است که تصفیه دل در ارتقای روح چه اهمیتی دارد. پیوسته از اندیشه خدا و آخرت اندوهگین بود. نماز شب را زیاد دوست می داشت و می گفت:« دورکعت نماز صبح در نظرم پسندیده تر از نعمت های دنیاست...برترین نماز بعد از نمازهای فریضه نمازشب است.» این آیات از عبادات و طاعات آن حضرت خبرمی دهد:«پاره ای ازشب را به نمازخواندن زنده بدار.این نافله خاص توست. باشد که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند»(اسراء/79)؛ « پروردگار تو می داند که تو و گروهی از آنان که با توهستند نزدیک به دوثلث شب و نیم شب و سه ثلث شب را به نماز می ایستند.»(مزمل/20)؛ «پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس ،بی آنکه صدای خود را بلند کنی،هر صبح و شام یاد کن...»(اعراف/205). رسول اکرم (ص) برای تزکیه نفس مقامی بالاتر ازا یمان و اسلام قائل شده، و این مقام را با کلمه «نیکی » بیان کرده است: نیکی آن است که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را می بینی،زیرا اگر تو او را نبینی او تو را می بیند». به علاوه امت خود را به ذکر تشویق کرده است:«کسی که به همراه ذاکران پروردگارش را ذکر نگوید چون مرده ای درمیان زندگان است»؛« اگرقومی بنشینند و کتاب خدا را تلاوت کنند و به مذاکره درباره آن مشغول شوند،فرشتگان آنان را احاطه می کنند و رحمت آنان را در برمی گیرد و آرامش و فیض بر آنان نازل می شود و خداوند آنان را یاد می کند» ؛ «خدای تعالی می فرماید:کسی که با ولیی خصومت کند،من خصم اویم. بنده من جز با انجام دادن فرایض بیشتر که به او امر کرده ام به من تقرب نمی جوید و با انجام دادن نوافل می کوشد که به من نزدیک شود، سرانجام چندان نزدیک می شود که من او را دوست می دارم.چون دوستتش داشتم به وسیله من می شنود، به وسیله من می بیند، به پا ی من راه می رود»؛ روزقیامت ،زمانی که درهیچ جا سایه ای نیست،یکی ازهفت تن که درسایه خدا آرام خواهد گرفت کسی است که درخلوت خدا را یاد کرده و چشمانش پر از اشک شده است.»
نیست ظاهرهست باطن در نماز
برکه؟ برآنکس که دارد صد نیاز
یـــــاد کـــن یــــاد خدا آرام جـان
با نمــــــازآیــد حقیقت هـــای آن
«برای یاد کردن من نمازبگزار» (طه/14)؛ «برای آنکه پرهیزگارباشید،روزه داشتن بر شما مقرر شد، همچنانکه بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود» (بقره/183)؛ از این آیات درمی یابیم که مقصود اصلی از نماز و روزه ،یادکرد خدا و تقواست.آیه «آن روز فقط کسی رها می شود که قلبی پاکیزه پیش خدا بیاورد» (شعرا/89)،آشکار می کند که فقط قلب پاکیزه است که انسان را نجات می دهد.آیه «وای برسخت دلانی که یاد خدا را دردلهایشان راه نداده اند» (زمر/22) هم بیان می کند که سخت دلی چه آفت ناهنجاری است.ازهمین جا معلوم می گردد که دین فقط مجموعه ای ازاوامرونواهی نیست.شریعت جبهه ظاهر و جبهه باطن دارد.همانگونه که نماز، روزه و اعمال دیگرجنبه های ظاهری چون رکوع وسجود دارد که این اعمال موضوع فقه است،رویه باطنی چون حضورقلب و حواس نیز دارد که موضوع فقه باطنی،یعنی عرفان و تصوف را تشکیل می دهد.این قبیل آیات و پاره های دیگری ازاحادیث موثق بدرستی نشان می دهند که چگونه ریشه ها وهسته ها ی اصلی عرفان وتصوف اسلامی در قرآن و حدیث یافت می شوند و بزرگان دین و اهل معنی نیز از ابتدای راه چه در جریان زهد و چه در جریان محبت ورزی نسبت به خدا ؛ پیوسته خود را وفادار و ملزم به رعایت دقیق احکام شریعت برای یافتن حقیقت باطنی آن نموده اند که خود واقفند اگر ذره ای از این مسیر روشن به دور افتند چه گمراهی آشکار در پیش است.
منابع:
-الشفاء فی تعریف حقوق المصطفی،ابوالفضل عیاض بن موسی الیخسوبی قاضی عیوض
- صحیح مسلم
- الجامع الصحیح ،مسلم بن حجاج القشیری
-الجامع الصحیح ،محمد بن اسماعیل بخاری
-صحیح بخاری
-چهل کلام وسی پیام جواد نوربخش
-مکتب تفسیراشاری،سلیمان آتش
.